کد مطلب:52533 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:247

انحراف در شکل بت پرستی















مردم شیوه های گوناگونی داشتند، كسانی خدا را با آفریدگانش همانند می كردند آن كسانی كه بر طبق فطرت و جاذبه قلبی و روحی خودشان احساس می كردند كه خدایی و آفریننده یی وجود دارد این خدا را در شكل مخلوقات، در شكل موجوات كوچك و محدود و ناقصی می دیدند عده یی گاو را می پرستیدند بعنوان خدا، عده یی بت چوبی و سنگی یا هر نوع بت دیگر را مورد پرستش قرار می دادند، بنابر این خدا را بر طبق دعوت فطرت می پرستیدند اما این خدا را بدرستی نمی شناختند، گمراهی از این بزرگتر و واضحتر چه می شود و كسانی در نام او فرو مانده و به او نرسیده بودند، و همین موضوع یك نوع انحراف در ذهن مردم خدا جو و خدا شناس پدید آورده بود، در اسم خدا فرو بمانند و نتوانند از اسم به آنطرفتر بروند، یك نمونه اش را ما در دورانهای باستانی و قدیم می بینیم مثلا آن كسانی كه با وجود خدا بطور مبهم آشنا بودند چون نمی توانستند خدا را درست بشناسند همین اسم «الله» یا اسم «منان» را می گرفتند و اسم را می پرستیدند. اگر از آنها می خواستی كه مصداق این اسم را برایت معین كنند از حقیقت خدا چیزی نمی دانستند لذا این اسم را در این بت یا آن بت منعكس می یافتند و نمونه ی دیگرش را ما می توانیم امروز در بعضی از ایدئولوژیهای التقاطی ببینیم كه اینها خدا را قبول می كنند اما اگر از آنها بپرسی كه خدا چیست؟ می بینی در مفهوم خدا در معنا و مضمون این كلمه در می مانند، خدا را به معنای كل وجود معنا می كنند، خدا را به معنای قوانین حاكم بر طبیعت معنا می كنند، خدا را به معنای «علی و معلولی» كه در طبیعت و تاریخ و انسان وجود دارد معنا می كنند، خدا را با معنای واقعی خودش یعنی آن ذات مستقل واجب الوجود و تردید ناپذیر كه آفریننده این عالم است و نه خود این عالم، با این مفهوم برجسته فلسفی قابل استدلال، نمی توانند بشناسند، در اسم خدا در می مانند، در اسم خدا توقف می كنند، وقتی كه «الله»، «ذات الله» را نتوانند بشناسند، طبیعی است كه معرفت عشق، عرفان، جاذبه های معنوی، كششهای اخلاقی كه همه بر مبنای توحید و عرفان و شناخت خداست در یك چنین عناصر بوجود نمی آید، خیلی روشن است وقتی كه انسان خدا را مجموعه ی قوانین آفرینش دانست برای او مناجات، بی معنی است. برای او سوز گذاز عاشقانه و عارفانه ی امام سجاد (ع) یك عمل پوچ است، برای او دعا و توجه و ذكر بی معنی است، در حقیقت آنچه او قبول دارد الله نیست، مفهوم الله نیست، معنای الله نیست، اسم الله نیست لذا بخاطر این است كه امیرالمومنین در اینجا می گوید «او ملحد فی اسمه» و كسانی در نام او فرو مانده و به او نرسیده اند، اینهم جزو نشانه های مردمی است كه در دوران ظهور نبوتها وجود داشتند و این نشانه انحطاط ادیان و انحراف مذاهب در آن زمان است.

[صفحه 7]

در خطبه ی دوم، امیرالمومنین در همین زمینه بیان مشروحتری دارد:

«والناس فی انجذم فیها حبل الدین، و تزعزعت سواری الیقین و اختلف النجر، و تشتت الامر، و ضاق المخرج و عمی المصدر، فالهدی خامل، و العمی مشامل، عصی الرحمن، و نصر الشیطان، و خذل الایمان فانهارت دعائمه و تنكرت معالمه و درست سبله و عفت شركه، اطاعوا الشیطان فسلكوا مسالكه وورد و امناهله بهم سارت اعلامه و قام لوائه، فی فتن داستهم باخفافها، و وطئتم باظلافها، و قامت علی سنابكها فهم تائهون حائرون جاهلون مفتونون فی خیر دار و شر جیران، نومهم سهود و كحلهم دموع، بارض عالمها ملجم و جاهلها مكرم».[1] .

«در هنگام بعثت پیامبران، مردم دستخوش فتنه هائی بودند كه در آن ریسمان دین گسسته بود و دستگیره های یقین و باور، سست شده بود و راهها دگرگونی و اختلاف پیدا كرده بود و كار به پراكندگی گرائیده و راه گریز از این فتنه بر مردم تنگ شده بود و جایگاه بهره گیری بر مردم مبهم و تاریك مانده بود، هدایت در آن روزگار فرو افكنده و كمرنگ بود، كوری و نابینائی همه گیر بود، خدای رحمن، عصیان و سرپیچی می شد اما شیطان مورد نصرت و یاری قرار می گرفت و ایمان بی یاور و بی پشتوانه می ماند، پایه های ایمان متزلزل و ویران بود نشانه های ایمان گم بود، راههای ایمان فراموش شده بود، مردم از شیطانها فرمان می بردند و راه آنها را می پیودند به سر منزلی كه آنها هدایت می كردند فرود می آمدند و لوای شیطان برپا می گشت، مردم دستخوش فتنه هایی بودند كه این فتنه ها مردم را در زیر سم خود مانند حیوان وحشی و نا آرامی لگد مال و آنها را پایكوب می كرد، فتنه مانند حیوان پیروزمندی كه طعمه ی خود را زیر دست و پای خود له كرده و گردن برافراشته است از سركوبی مردم، گردن بر می افراشت مردم در فتنه ها گم گشته بودند، در بهترین خانه ها با بدترین همسایگان زندگی می كردند، خواب آنان بد خوابی بود و سرمه ی چشمشان اشكها بود، در سرزمینی زندگی می كردند كه عالمان لجام زده بودند، و جاهلها عزیز و گرامی می زیستند».

[صفحه 8]

این زمینه بعثت پیامبران است در كلام امیرالمومنین و شما اگر این كلام را مورد دقت قرار دهید می بینید یك تصویر است یك نقاشی است یك اثر به معنای واقعی كلمه ی هنری است برای نشان دادن اوضاع و احوال جاهلی. در این ترسیم هنری در این تابلو كه علی بن ابی طالب علیه السلام روی منبر ایستاده و برای مردم حرف زده است در این حرف زدن كه علی تابلویی ترسیم كرده است بیشترین قلم، از بدبختی ها و نابسامانیها و نارسائیهای جامعه مشاهده می شود از جنبه های فكری مردمی هستند كه راه بجائی نبرده اند و هدفشان را نمی دانند چیست برای چه صبح از خواب برمی خیزند، شاید فكر می كنند كه می دانند اما اشتباه می كنند و این جمله را اضافه كنم كه ما چون دوران اختناق را دیدیم خیلی روشن می توانیم مضمون این كلمات علی بن ابیطالب (ع) را بفهمیم، دقیقا از اوضاع زمان ماست زمان مظلومیت ملت ایران و زمان قربانی شدن ملت ایران در زیر دست و پای جلادان خاندان پهلوی و رژیم آمریكائی، و من در آن روزگار كه این خطبه را تشریح می كردم هر كلمه ای را كه می نوشتم از روی وجدان و احساس یعنی دقیقا چیزهایی بود كه در آن روز ما لمس می كردیم همه آنچه كه در این خطبه و امثال این خطبه از میان زمینه ظهور پیامبران آمده گام به گام و كلمه به كلمه تطبیق می كرد بر وصفی كه ما آن روز می گذراندیم از لحاظ فكری، مردم در سطح بسیار نازل، و از نظر رواین حیرت زده، فریب خورده بودند شما به این دو سه سال آخر نگاه نكنید یادتان بیاید از آن روزی كه در بعضی از شهرستانهای ایران كسانی از فریب خوردگان به معنای واقعی كلمه روی كامیون ها سوار شده و به نفع رژیم طاغوتی هیاهو می كردند و وجدان بیدار گروهی از مردم سخت جریحه دار بود، این وجدان عمومی جامعه ما نبود آنكسی هم كه حاض نمی شد كف بزند عملا كف می زد. آن كسی كه سرش بكار زندگی بود در هر كسوتی نه فقط در كسوت كارمندان و حقوق بگیران دولت بلكه حتی در كسوت روحانیون كسانی بودند و بسیار بودند كه در عمل بی تفاوت و خونسرد خودشان، تحسین كننده و پذیرنده روشهای طاغوت بودند، فریب خورده و سرگشته و حیرت زده بودند هیچكس نمی دانست كه امروز كه از خواب بلند شد دنبال چه می خواهد برود؟ چرا، می دانستند دنبال كار روزانه شان باید بروند اما آن كار نبود زیرا هدف است كه به كار معنی می دهد، هدف چیست؟ برای چه دنیایی برای كدام آینده انسان زنده است، برای رسیدن به آن تصویر آرمانی خود، اگر زندگانی آرمانی را از انسان بگیرند- انسان هیچ كاری ندارد جز كار دراز گوش آسیاب یعنی در جا زدن در شكل تحرك، در جا زدن هم نوعی تحرك است، اما در حقیقت سكون است. زندگی چنین حالتی دارد. خانه بهترین خانه ها بود زمین خدا با اینهمه نعمت و سرزمین وجدان و استعداد انسانها و زمینه های نیكی- كه در انسانهای آن روز هم بود و امروز بروز كرده است، این نقطه های درخشنده یی كه شما امروز در ملت ایران می بینید اینها كه خلق الساعه نبود اگر شما امروز می بینید

[صفحه 9]

كه جوانان ما پدر و مادر ما در عالمی از رویاهای انقلابی بسر می برند رویاهایی كه در زندگی روز مره خودشان تعبیر می كنند و لحظه به لحظه لمس می كنند، اینها كه در ظرف یك لحظه انقلابی نشدند انسان كه ناگهان 180 درجه تغییر ماهیت نمی دهد. اینها دردهای پنهان بوده، این سرزمین خیرات و بركات الهی در انسانها و در طبیعت بود.

اما با بدترین همسایگان، این سرزمین همسایگان بدی داشت صاحبان و مالكان بدی داشت، بعد در مورد ایمان و یقین و بقیه خصوصیاتی كه می بینید دقیقا همان زمینه هایی است كه خوشبختانه ما مردم در بخشی از عمرمان بعضی ها دو سال بعضی پنج سال بعضی ها بیست سال آزمودیم، این زمینه بعثت پیامبران است و امیرالمومنین (ع) می گوید در چنین شرایط و اوضاع و احوالی كه بیان كردیم پیامبران مبعوث شدند و این برای ما یك بحث بسیار مهم فكری است.

متاسفانه مشاهده می شود كه در بعضی از اندیشه ها و فكرهای ناسالم، زمینه بعثت پیامبران بد فهمیده و بد تعبیر و بر اساس آن استنتاجها و تحلیلهای غلط و مادی انجام می گیرد.


صفحه 7، 8، 9.








    1. خطبه دوم نهج البلاغه.